چهارشنبه گذشته ماشین جنایت و قتل حکومت اوباش اسلامی سرمایه داران بار دیگر در ادامه جنایات بیشمار خود پنج نفر محکوم بیدفاع را در محوطه زندان اوین به دار آویخت. یکی از قربانیان این جنایت تکاندهنده زنی به نام سهیلا بود. یکی از روزنامه های همیشه بی شرف و قلم به مزد حکومتی در باره سهیلا چنین نوشت: سهیلا از 14 شهریور 1385 به اتها م قتل پسر پنج روزه اش در یک مرکز نگهداری از زنان بى سرپرست در تهران بازداشت و در بازجویی های پلیسی به قتل فرزندش اعتراف کرد!؟ او گفت پس از فرار از خانه و ازدواج با پسر مورد علاقه ام وی بر اثر سانحه تصادف فوت کرد و من در خیابانها سرگردان شدم. بعد با یک مرد معتاد آشنا شدم و ازدواج کردیم که ثمره آن این کودک پنج روزه بود. اما وقتی باردار بودم شوهرم ما را ترک کرد و من برای تامین هزینه زندگی به برقراری ارتباط ناسالم با افراد مختلف روی آوردم که متوجه شدم خودم و فرزندم مبتلا به ویروس ایدز شده ایم. بنابراین بچه را با چاقو مثله و در باغچه دفن کردم و ...
راستی کدام وجدان بیدار و انسان با انصافی میتواند از کنار این سرگذشت هولناک و تلخ بگذرد؟ سهیلا وقتی عاشق پسر مورد علاقه اش شد و میخواست از زندان سیاه قوانین ضد انسانی و ارتجاعی مذهب و سنت بگریزد چه احساسی داشت؟ چه امید و چه شوری در سر برای زندگی داشت؟ سهیلا پس از فرو ریختن آرزوهایش و مرگ معشوقش چقدر تنها و درمانده میشود و بازهم با امید به زنده ماندن تن به ازدواج با مرد معتادی میدهد؟ راستی احساس دلتنگی و تنهایی و درماندگی سهیلا در حالیکه بچه ای در شکم دارد پس از آنکه همسرش او را ترک نموده چقدر است؟ احساس عمیق تنهایی و شکست امید و شور سهیلا به زندگی چه ابعادى دارد؟ راستی زمانیکه سهیلا برخلاف میل خود و بنا به نیاز برای زنده ماندن بچه ای که در شکم دارد٬ مجبور میشود تن خود را بفروشد تا پاره تنش زنده بماند٬ چه احساسی داشته است و چه نيروئى برای زنده ماندن و مقاومت در برابر این دنیای سیاه و پر از نکبت داشته است؟ راستی زمانیکه سهیلا متوجه ابتلای خود و فرزندش به ایدز میشود چه احساسی، چه امیدی و چه نگرشی به زندگی داشته است؟ سئوالات از اين قبيل زيادند و البته نظام موجود و سيستم وارونه و ناعادلانه حقوقى و قضائى اش علاقه اى به پاسخ دادن به آنها ندارد. دراين جنگل قانون جنگل حکم ميراند و طبق قانون جنگل هر کسى ناتوان تر است زودتر قربانى ميشود.
سرمایه داری، مذهب و سنتهاى عقبمانده چه سرگذشت تلخی برای انسان امروز رقم زده اند! کدام وجدان بیدار و آزاده ای است که انگشت اتهام را به سمت عاملین اصلی این مصائب و همه سرنوشت هاى سیاه و تلخ تحميلى دراز نکند؟ سرمایه داری با ايدئولوژيهاى منحط از جمله مردسالارى و مذهب٬ مسبب اصلی همه مصائب بشر امروز و سرگذشتهای تلخ ميليونها سهيلا است. حکومت مذهبى سرمایه داران کثیف ترین، ناعادلانه ترین و وحشیانه ترین سیستم حکومتی است. سیستم پلیدی که انسانهای بیدفاع را در بدترین و پست ترین شرایط و موقعیتهای اقتصادی، اجتماعی و روانی قرار میدهد. انسانهای بیدفاعی که خود قربانیان این سیستم و نظام غیر انسانی اند که با بند ترازوی "عدالت" مشتی اوباش و قاتل حرفه اى در محاکم فاسد حکومتی به دار آویخته میشوند تا حکومت جهل و جنایت و استثمار سرمایه همچنان بر مدار و مراد باشد. اما این همه داستان نیست. در مقابل٬ مقاومت عظيمى براى تغيير شروع شده است. موج عظیم انسانی و کمونیستی کارگری برای برچیدن این بساط ننگ و نفرت٬ با افق آزادی و برابری و رفاه٬ با افق خوشبختی و سعادتمندی و احترام به انسان در راه است.